سفارش تبلیغ
صبا ویژن
...
درباره وبلاگ




پیوندها
upturn یعنی تغییر مطلوب
من وآینده من
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
در انتظار آفتاب
بی نشانه
alone
رایان چوب
علی اصغربامری
جاده های مه آلود
hamidsportcars
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
ایران من ای وطن
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی
کلبه بصیرت
بلوچستان
هم نفس
آسمون آبی چهاربرج
هفت خط
****شهرستان بجنورد****
بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams
نمایندگی دوربین های مداربسته
تنهایی......!!!!!!
بیصدا ترازسکوت...
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
تراوشات یک ذهن زیبا
حامیان دکتر محمد باقر قالیباف
نـــرگــــس 1
پاتوق دوستان
سلام آقاجان
فوتبال/اس ام اس
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
har an che az del barayad
S&N 0511
(بنفشه ی صحرا)
عشق
Manna
زیبا ترین وبلاگ
علمدار بصیر
چشمای خیس
اواز قطره
یه دختره تنها
وبلاگ شخصی محمد
عمارمیاندواب
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
جیغ بنفش در ساعت 25
هرکس منتظر است...
جایی برای خنده وشادی و تفریح
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
نهِ /دی / هشتاد و هشت
فقط خدا
باور من...!!!
سیرت پیشگان
دختر و پسرای ایرونی
Note Heart
ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ
wanted
*(: دنـیــــای مـــــــن :) *
همه چیز از همه جا
یه کم فکر کنیم...!
نور غدیر
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
عاشقانه ها
کشکول
نوری چایی_بیجار
دوستانه
دل نوشته های مائده
کشاورزی نوین
عرفان وادب
allah is my lord
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
مهندس مقداد درخشان
سه ثانیه سکوت
آشنایی
عـــــــــــاشــــــــقانــــــــــــه هــا
.::.تنها ترین دوست!واسه همیشه.::.
دل نوشته های من
عشق بزرگ ترین دروغ دنیاست
*(حرفهای نگفته)*
فرزند روح الله
گرگ و میش
یاور 313
بسیج دانشجویی دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد
عشق فقط عشق خدایی
ghamzade
آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل
جدیدترین ها در ایران نوین
رویایی زندگی کردن...
خوش مرام
صدای مردم نی ریز
♥ღردپای عشق♥ღ

❤خاکســـــــتر عشـــق❤
پاتوق سرا
مقاله های تربیتی
گل یا پوچ ؟
I love you
*...بانو...*
با من بمان...
خواندنی های ایران جهان
از یک انسان
غم
مریم بانو
poshte sahne
صدای خاطره ها
متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی
جالب انگیزناک
معرکه همون قلقلک
آسمان آبی
تنها
پی سی دانلود
update your science
بدون عنوان
sms های جدید
ریاضیات
کسب در آمد آسان از اینترنت
sadaf*love*live
کلبه ساکت خیال
آبی به رنگ آسمان
فقط برای خنده
شورای شهراندیشه
روزهای شیرین
* رز آبی *
دنیای دیوانه
بسوی ظهور
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
دخترآن آفتاب
هرچی دلت بخواد
««««« تماشاگر »»»»»
سلامت ما
تنهایی .... دلم گرفته کـــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــک
زندگی ایده عال
وبسایت هواداران یوونتوس
داستانک
تنهـــــایــــے

خـطـ خـــــــــطـی
صداقت
بهترین قالب های وبلاگ


لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 59735






صفحات وبلاگ
سخنان ماندگار


پنج شنبه 91 اسفند 3 :: 4:18 عصر :: نویسنده : خانوم خانوما

                      گل 

                                     *حتما دلیلی دارد...*

مردی تاجر در حیاط  قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او

گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت.اما با دیدن آنجا، سر جایش

خشکش زد...

تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ، رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده

است؟درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر

چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!

علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد

نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من

حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد،

شروع به خشک شدن کردم.مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود.
 

علت شادابی اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال

سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و

عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش

داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم...




موضوع مطلب :